شناسه : 2849
نویسنده : سازمان بسیج حق…

مصوب 24/12/1378

شماره ابلاغ: 3000/دش شماره انتشار: 16268

تاريخ ابلاغ: 8/9/1379 تاريخ روزنامه رسمي: 10/10/1379

 

مقدمه

 

مفهوم تهاجم فرهنگي

تهاجم فرهنگي عبارت است از تلاش برنامه ريزي شده و سازمان يافته تمام يا بخشي از يك يا چند گروه اجتماعي - فرهنگي يا ملت يا جامعه يا تمدن و يا دولت، براي تحميل مباني و اصول اجتماعي، باورها، ارزشها، اخلاقيات و رفتارهاي مورد نظر خويش بر ساير گروهها و جوامع و ارائه اطلاعات انبوه به ملتها و تغيير در نظام و ارزش‌هايشان، بطوري كه تصميم گيري‌ها در كشور مورد تهاجم منجر به تأمين سياسي و اقتصادي و ... كشورهايي بشود كه از اين حربه استفاده مي‌كنند. هدف از تهاجم فرهنگي كنترل فرآيند تصميم گيري و شيوه اطلاع رساني و تغيير در نظام ارزشهاست كه منجر به استيلاي سياسي و اقتصادي آنها مي‌شود، بدين ترتيب كه «مهاجم فرهنگي» سعي مي‌كند با استفاده از برتري اقتصادي، سياسي، نظامي، اجتماعي و فن آوري، به مباني انديشه و رفتار يك ملت هجوم آورد و با تحديد، تضعيف، تحريف و احياناً نفي و طرد آنها، زمينه حاكميت انديشه، ارزشها و رفتارهاي مطلوب خويش را فراهم آورد. اساساً كالاهاي فرهنگي اين گروه دو دسته است كه يكي مصرف داخلي دارد و ديگري كالاهاي مصرفي صادراتي است كه پوچ گرايي و فساد را رواج مي‌دهد و در واقع در اثر تهاجم اين نوع اخير از كالاها در كشورهاي مقصد فرهنگ مهاجم به اين كشورها راه مي‌يابد. براي مثال مي‌توان به ويژگي اخلاق كار اشاره نمود كه هيچ گاه به كشورهاي مورد تهاجم منتقل نشده است. اين ترويج از طريق زور نيست بلكه با بهره‌گيري از قوانين بازتابهاي شرطي است كه انسان بر طبق آن به محركهاي خارجي پاسخ مي‌دهد. بنابراين، تهاجم فرهنگي به مفهوم نفي هويت فرهنگي و ملي كشور مورد هجوم، براي برقرار كردن سلطه فكري و فرهنگي از طريق تغيير باورها، رفتارها، روشها وآداب و رسوم زندگي فردي و اجتماعي آن ملت، منطبق با الگوهاي فرهنگ مهاجم خواهد بود.

خرده فرهنگها

در درون هر فرهنگ الگوهاي متنوعي قابل مشاهده است كه جامعه شناسي به آنها خرده فرهنگ مي‌گويد. خرده فرهنگ، فرهنگ بخشي از جامعه است كه در عين اينكه با فرهنگ كل جامعه پيوند دارد داراي ويژگيهاي منحصر به خود نيز مي‌باشد. تنوع خرده فرهنگها كه گاه توأم با تعارض با يكديگر نيز هست مي‌تواند زمينه ساز تهاجم فرهنگي باشد. اگر تمدن و مدنيت پذيري را مجموعه‌‌اي از اندوخته‌هاي معنوي و مادي جامعه بدانيم خرده فرهنگها بخشي از مدنيت و تمدن جامعه را شامل مي‌شوند كه اسباب گسست فرهنگي را فراهم مي‌آورند. ويژگيهاي تهاجم فرهنگي در جامعه داراي دو بعد سخت افزاري يا ساختاري (اسباب تهاجم فرهنگي) و بعد كاركردي (شامل زمينه‌هاي بروز تهاجم فرهنگي) است. بعد كاركردي داراي دو بخش است كه بخش دوم آن نيز به شرح زير داراي تقسيماتي است. 1 - خانواده 2 - جامعه 1 - 2 - كودكان (دختران، پسران). 2 - 2 - نوجوانان (دختران، پسران). 3 - 2 - جوانان (دختران، پسران). 4 - 2 - جامعه زنان (مادران). 5 - 2 - جامعه مردان (پدران). هر يك از اين زيرگروهها داراي خرده فرهنگهايي هستند كه عموماً در تعارض با يكديگر عمل مي‌كنند. حوزه تأثيرپذيري تهاجم فرهنگي از طريق خرده فرهنگها را مي‌توان در عدم دستيابي به عزم و وحدت ملي بازشناخت.

تهاجم و تبادل فرهنگي

فرهنگ در وجه پويايي و خلاقيت، كاركردهاي متفاوتي دارد. تبادل و تعامل فرهنگي از جمله اين كاركرده‌است. آنچه ما تهاجم فرهنگي مي‌خوانيم وجهي خاص از كاركرد ويژه يك فرهنگ در برابر فرهنگ ديگر است؛ وجهي كه در آن فرهنگ مهاجم با تلاش براي تسلط بر فرهنگ مورد تهاجم، فرآيند دوسويه تعامل را به كشمكشي مخرب بدل مي‌كند. كاركرد اين فرآيند، با لحاظ تبيين يكي از ويژگيهاي مهم فرهنگها، يعني تبادل و تعامل، بهتر شايان درك خواهد بود.

- تبادل فرهنگي، آموختن و فراگرفتن انتخابي پاره‌‌اي از انديشه‌ها و رفتارها از فرهنگهاي ديگر به وسيله عموم افراد يك جامعه است.

- در تبادل فرهنگي، هدف، بارور كردن و كامل نمودن فرهنگ ملي است، ولي هدف تهاجم فرهنگي، تسلط بر فرهنگ ديگر و خود باخته و دنباله رو نمودن آن و احيانا، از بين بردن فرهنگ ديگر است.

- تبادل فرهنگي با آگاهي و اراده است، ولي تهاجم فرهنگي با تحميل خودآگاهانه يا ناخودآگاهانه انجام مي‌شود.

- در تبادل فرهنگي، فرهنگها گيرنده عناصر مطلوب فرهنگي يكديگرند، اما در تهاجم فرهنگي، فرهنگ مهاجم هنجارها، باورها و ارزشهاي خود را كه در فرهنگ مورد تهاجم نامطلوبند، بر فرهنگ مورد تهاجم تحميل مي‌كند.

- تبادل فرهنگي، با اتكاء به نقاط قوت فرهنگها انجام مي‌شود، ولي تهاجم فرهنگي، با اتكاء به نقاط قوت فرهنگ مهاجم و نقاط ضعف فرهنگ مورد تهاجم به وقوع مي‌پيوندد.

در زمينه شناسايي مرز ميان تبادل فرهنگي و تهاجم فرهنگي، چگونگي انتخاب و تعيين، اصول زير، نقش محوري دارد:

1 - اصل گزينش: اين سؤال از ديرباز فراروي انديشمندان غيرغربي بوده است كه در برابر فرهنگهاي بيگانه چه موضعي بايد اتخاذ كرد؟ گروهي كه شيفته فرهنگ جديد اروپايي بوده اند، حتي بعضاً با نيت خدمت به مردم و كشور خويش، تسليمي بي چون و چرا و استحاله كامل در فرهنگ غربي را توصيه كرده اند و گروه ديگر، خزيدن به كنج انزوا و محبوس نمودن خود در حصار جزميت را توصيه كرده اند، اما راه صحيح آن است كه آنچه مفيد و مثبت است را به فرهنگ خودي جذب كرد و در عين حال از آفات و ناهنجارهاي فرهنگهاي ديگر پرهيز نمود. تشخيص خوبها و بدها نيز، بايد بر اساس معيارهاي ارزشي فرهنگ خودي سنجيده شود. البته آنچه در فرهنگ خودي قابل ذكر است، اينكه در فرهنگ خودي نيز مي‌تواند ارزشهاي منحطي وجود داشته باشد. رژيم قبل نيز، از طريق برخي اقدامات ظاهري و مضحك سعي داشت نشان دهد كه حافظ فرهنگ خودي است.

2- اصل تحصيل و جذب: گزينش ويژگي‌هاي مثبت فرهنگ‌هاي ديگر، به تنهايي نمي تواند نقشي مؤثر در بالندگي و رشد فرهنگ ايفا كند. از طرف ديگر، اتكاري صرف به گزينش مزبور، فرهنگ را آسيب پذير خواهد ساخت. پس از گزينش يك جزء فرهنگ ديگر، بايد آن جزء تجزيه و تحليل و سپس سنخيت آن با فرهنگ خودي سنجيده شود، تا بتواند در مجموعه فرهنگ خودي ثبوت و قرار يابد.

3- اصول توليد فرهنگي: سومين اصل در نظريه تعامل فرهنگي، توليد فرهنگي است. يعني فرهنگي بالنده است كه علاوه بر پاسخگويي به «سئوالات موجود»، «سئوال ساز» نيز باشد. در اين مقام، فرهنگ از حالت «واكنشي» صرف خارج و به جايگاه «كنشي» صعود مي‌كند. با توجه به سه اصل فوق در تعامل فرهنگي، در مي‌يابيم كه تعامل، گزينش صرف يا تسليم در برابر فرهنگ بيگانه نيست، بلكه فرآيندي است كه در آن، فرهنگ خودي با توجه به غناي دروني خويش و با در نظر داشتن نيازهاي خود، جزئي از فرهنگ بيگانه را گزينش و تحليل كند و آن را در قالب يك باز توليد فرهنگي، همگون و هم سنخ با ماهيت خود، به كار مي‌گيرد؛ اما اگر هر يك از اين سه اصل و يا جملگي از جريان تعامل خارج شوند و قدرت فرهنگي فرهنگ بيگانه در اين دادوستد اعمال و حاكم شود، پديده‌‌اي شكل مي‌گيرد كه آن را «تهاجم يا هجوم فرهنگي» مي‌ناميم. فرهنگ مهاجم، فرصت گزينش، شناخت و تجزيه و تحليل مواد تشكيل دهنده خود (ارزشها، مباني، معيارها و...) را به فرهنگ مورد هجوم نمي دهد، بلكه با برخورداري از قدرت تهاجمي خود، ارزشها و معيارهايي را بر آن تحميل مي‌كند، كه گاه حتي در حيطه سرزمين خودش نيز فاقد مطلوبيت و مشروعيت است. تعامل فرهنگي، عاملي در جهت رشد، شكوفايي و غني شدن فرهنگهاست. ولي هجوم فرهنگي، ارزشها و معيارهاي مذهبي و ملي فرهنگ مورد هجوم را از ساخت آن زدوده و يا تضعيف مي‌كند و فرهنگي با ارزشهاي مغاير و متضاد با گذشته جانشين مي‌سازد. هدف هجوم فرهنگي، كمرنگ كردن و در صورت امكان، هدم و نابودي باورها و ارزشهاي فرهنگي و جانشيني ارزشهاي مورد نظر خويش است. در حالي كه تعامل فرهنگي، غناي فرهنگهاي متعامل را افزايش مي‌دهد و با آشنا نمودن فرهنگها با يكديگر، افقهاي ديد آنها را وسعت مي‌بخشد و آنها را رساتر مي‌سازد. تهاجم فرهنگي با انگيزه ايجاد دگرگوني‌هاي مطلوب در بخشهاي اساسي، فرهنگ مورد تهاجم (شناختها، باورها، ارزشها، گرايشها، رفتارها و كردارها) صورت مي‌گيرد بنابر اين، هنگامي كه فرهنگي از وجه تعامل با فرهنگ‌هاي ديگر خارج شود و از راههاي اعمال قدرت، چون غالبيت سياسي يا اقتصادي و در نهايت با قدرت فرهنگي سعي در تحميل ارزشهاي خود به فرهنگ ديگر نمايد، كاركرد فرهنگ غالب را «تهاجم فرهنگي» مي‌نامند. هدف تهاجم و ترويج بخشي منحط و غير كارآمد از فرهنگ است. اگر مصداق يك تهاجم استيلاي فرهنگي برتر بر فرهنگي منحط باشد، پسنديده است، مانند آنچه در صدر اسلام مسلمين انجام دادند.

 

مراحل و ابعاد تهاجم فرهنگي

1- شناخت ملتها: طبيعي است كه نفوذ در هر جامعه و بهره برداري بيشتر و بهتر از آن و تربيت هر ملت به صورت دلخواه، مستلزم شناخت زبان، تاريخ و جغرافيا، آداب و رسوم آن جامعه و آگاهي از روحيات و خصلتها و باورها و اعتقادات آن ملت است. از اين رو كشورهاي سلطه گر براي پيشبرد اهداف خود مجبورند وضع گذشته و حال جوامع مورد نظر را مطالعه كنند و در اين راه از علوم گوناگون به خصوص علوم اجتماعي و جامعه شناسي بهره جويند. مهاجمان فرهنگي به تجربه دريافته اند كه براي گشودن زمينه تسلط بر ملتها بايد در وهله اول فرهنگ آن جوامع را مطالعه كنند و شناخت جامعه شناسانه و روان شناسانه قوي از مردم آنها به دست آورند. اين ويژگي تهاجم، اصلي‌ترين شناسه توسعه طلبي و فرهنگ‌ستيزي نظام سرمايه داري است، كه در رأس مهاجمين به فرهنگ ساير ملل، فعال است.

2- بي هويت كردن و از خود بيگانه ساختن ملتها: براي اينكه ملتها وابستگي به فرهنگ سرمايه داري را بپذيرند و تقليد و پيروي از الگوهاي آن را از ضروريات اجتناب ناپذير زندگي خود بدانند، لازم است كه احساس كنند خود چيزي ندارند و يا آنچه دارند بي ارزش و غير مفيد است. اين خود كم بيني و احساس نيازمندي سبب مي‌شود، دست نياز به سوي دنياي سرمايه داري دراز كنند و براي جبران عقب ماندگي و رسيدن به قافله تمدن، فرهنگ سفارشي آنها را بپذيرند. لذا براي ايجاد آن احساس و نياز، نظام سرمايه داري اقدام به بي اعتبار ساختن فرهنگ بومي و از خود بيگانه ساختن ملتها مي‌كند و براي دستيابي به اين هدف از راهها و ابزارهاي گوناگوني بهره مي‌گيرد كه مهمترين آنها به قرار زير است:

1-2- تضعيف باورها و اعتقادات مذهبي: رفتار انسان، محصول انديشه و بينش اوست كه مجموعه جهان بيني، رفتار و افكار انسان را شكل مي‌دهد. درجامعه اسلامي هر فرد مسلمان براساس جهان بيني اعتقادات و باورهاي مذهبي خويش رفتار مي‌كند و مهاجم فرهنگي درصدد است اين باورها و انديشه‌ها را تضعيف و تخريب نمايد.

2-2- بي‌ارزش ساختن ارزشهاي اخلاقي و ترغيب به رهاشدن از قيود: مهاجمان فرهنگي از راه طرح و ترويج انديشه‌ها و نظرياتي كه مباني و ريشه ارزشها و اخلاق را مي‌سوزاند مانند: دنياگرايي، رفاه طلبي و مصرف گرايي، آزادي بي قيد و نسبي بودن ارزشهاي اخلاقي كه معمولاً با ابزار هنري و ادبي انجام مي‌گيرد و همچنين با گسترش فساد و فحشا از طريق تئاتر، سينما، تلويزيون، ماهواره و مجلات و نظاير آن، تلاش كرده‌اند تا عملاً اخلاق را از جوامع بزدايند.

3-2- تحقير و تحريف تاريخ: فرهنگ هر جامعه ريشه در تاريخ آن جامعه دارد و تاريخ هر ملت، شناسنامه و حافظ هويت و اصالت آن است. از اين رو سلطه گران براي به اجرا در آوردن مقاصد خود و تحميل فرهنگ دلخواه خويش، دست به تحقير و تخريب تاريخ ملتها مي‌زنند. در اين راستا تا جايي كه بتوانند اين ملتها را بي‌تمدن و تاريخ خود را داراي تمدن باستاني و با سوابقي روشن معرفي مي‌كنند و در حالي كه مردم جوامع از تاريخ خود بي‌خبر و يا به آن بي‌توجه‌اند، آموزش تاريخ خود را براي آنان ضروري و مهم جلوه مي‌دهند و چنين القا مي‌كنند كه چون تاريخ آنها اهميتي ندارد و در تمدن و پيشرفت نقشي نداشته است، شايسته نيست مورد مطالعه و آموزش قرار گيرد. به همين علت كودكان و نوجوانان جوامع تحت سلطه، تاريخ و قهرمانان كشورهاي سلطه‌گر را به خوبي مي‌شناسند، ولي از تاريخ و نقطه‌هاي عطف تاريخي‌شان و دانشمندان و قهرمانان جامعه خود اطلاعي ندارند و اگر هم اطلاعي داشته باشند، نادرست و نامنظم است. سلطه طلبان اگر دريافتند كه تاريخ ملتي به قدري پرآوازه است كه نمي توانند آن را از مردمش بستانند، دست به تحريف تاريخ آن ملت مي‌زنند و بخشهاي كم اهميت آن را مهم و با عظمت نشان مي‌دهند تا از قسمتهاي مهم و اصل تاريخ خود غافل بمانند.

4-2- تخريب و نفي هويت ملي: پيوندهاي ملي و بومي سبب پايداري جامعه و ايجاد هويت واحد مي‌شوند. بي‌هويت جلوه دادن اقوام و يا ايجاد تفرقه‌هاي فرهنگي - زباني، موجبات گسستگي پيوندهاي اجتماعي را فراهم مي‌آورد و هويت ملي و فرهنگي را خدشه‌دار مي‌سازد. دشمنان سعي مي‌كنند به روش‌هاي گوناگون اين ويژگيها را از هم متمايز و در مقابل يكديگر قرار دهند. يكي از ترفندهاي قديمي مهاجمان در سده‌هاي اخير ايجاد تفرقه‌هاي قومي، قبيله‌‌اي و مذهبي است. آنان با ايجاد و تقويت جريانهاي انحرافي و نيز حمايت از تشكل‌هاي وابسته در زمينه‌هاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي سعي در برهم زدن وحدت و يكپارچگي جامعه دارند.

5-2- تخريب الگوها و اسوه‌هاي خودي: انسان‌ها و به ويژه جوانان براي تنظيم چگونگي حيات فردي و اجتماعي نيازمند الگويند. الگوها هر چه بيشتر با فرهنگ خودي سازگار باشند، رفتار اجتماعي جامعه از همسويي و هماهنگي بيشتري برخوردار خواهد شد. مهاجمان فرهنگي با درك اين نياز، سعي در تخريب الگوهاي مذهبي و ملي دارند و تلاش مي‌كنند با استفاده از امكانات و ابزارهاي تبليغي، نظير فيلمهاي تلويزيوني و سينمايي، برنامه‌هاي ماهواره‌اي، كتب و مجلات و نشريات و حتي تبليغات تجاري و اقتصادي، الگوهاي منطبق با فرهنگ خويش را بسازند و در بين گروههاي مختلف جامعه رواج دهند. تاريخ جوامع اسلامي به ويژه جامعه شيعي ايران، مملو از شخصيتهاي علمي، اجتماعي و مبارزاتي است كه هر يك به نوبه خود مي‌توانند الگوهاي سازنده‌‌اي براي جامعه باشند. الگوپذيري بعضي از جوانان از نوع و طرح لباس، آرايش مو، رفتارهاي اجتماعي، لوازم مصرفي بيگانگان و غيره، نمونه‌‌اي از هجوم فرهنگي بيگانه است.

6-2- ترويج خط و زبان بيگانه: خط و زبان، دو نمود از هويت ملي هر جامعه و عامل پيوند اجتماعي به شمار مي‌روند. از طريق اين دو وسيله ارتباطي، پيامها مبادله مي‌شوند و مواريث فرهنگي از نسلي به نسل ديگر انتقال مي‌يابند. خط و زبان فارسي كه خود يكي از مفاخر ادب بشري است، طي قرون متمادي و بيش از هزار سال با فرهنگ اسلامي درآميخته و هويت اسلامي - ايراني يافته است. مهاجمان فرهنگي سعي در بي اعتبار كردن اين ميراث گرانبها دارند و درصدد ترويج خط و زبان خويش هستند. از اين رو تلاشي كه در بعضي از كشورهاي منطقه به منظور محو آثار فارسي از زبان‌هاي بومي صورت مي‌گيرد در همين زمينه است. حذف واژه‌هاي عربي و تزريق واژه‌هاي انگليسي و فرانسوي به زبان فارسي در زمان گذشته را نبايد اتفاقي تلقي كرد. متأسفانه كماكان عده‌‌اي سعي دارند با استفاده از واژه‌ها و اصطلاحات بيگانه در گفتگوها و مكتوبات، دانسته يا ندانسته اين ترفند دشمن را رواج دهند. در كنار اين خطر بايد به اين مسئله نيز وقوف داشت كه در دنياي معاصر زبان انگليسي يك زبان علمي است.

7-2- تحقير استعدادها و توان مردم: اگر مردم نيرو و استعدادهاي خدادادي خود را بشناسند و باور كنند، ديگر دست نياز به سوي بيگانه دراز نخواهند كرد. دشمنان براي اينكه اين دست هميشه دراز بماند و اين احساس نياز تداوم يابد، توانايي‌ها و استعدادهاي مردم و به ويژه جوانان را تحقير و در بسياري موارد سركوب مي‌كنند.

8-2- تعارض علم و دين: مهاجمان فرهنگي براي القاي شبهات عقيدتي، بزرگنمايي مشكلات فكري، غافل نمودن از مباني استدلالي و منطقي، ترويج سطحي نگري از يك سو و تحجر گرايي از سوي ديگر و در نتيجه آسيب پذيري عقيدتي و جز آن، در تلاشند تا ارزش تعاليم و باورهاي اسلامي را خدشه دار سازند و تعليمات آن را در پاسخگويي به نيازهاي فكري، فرهنگي جديد نسل جوان در عصر حاضر ناتوان جلوه دهند.

9-2- ناكار آمد نشان دادن دين: يكي از شبهات عقيدتي، مطرح كردن مسئله «ناكار آمد بودن دين در امر حكومت است» كه شبهه‌‌اي قديمي و نشأت گرفته از تفكر جدايي دين از سياست است. حال آن كه در مكتب اسلام، دين و دولت، دنيا و آخرت همانند عقل و دين ملازم و قرين اند؛ ملازمتي كه در تفكر غربي، انكار شده است. در اسلام، رهبري ديني و سياسي در بسياري از مقاطع و به ويژه در صدر اسلام، يكي بوده است. به خصوص كه علاوه بر وظايف اساسي دولت اسلامي در خصوص تأمين نظم و آرامش و تنظيم روابط اجتماعي، فراهم آوردن مقدمات تعالي روحي و سعادت معنوي جامعه نيز بر عهده حكومت اسلامي نهاده شده است. اما سكولاريسم، به صورت ابزاري ايده جدايي دين از سياست، يا نا كار آمد بودن دين در امر حكومت را القاء و تبليغ مي‌كند و غربزدگان در كشورهاي مسلمان و به ويژه ايران نيز، همين انديشه را رواج داده‌اند.

3- تحميل فرهنگ: بديهي است مردمي كه از فرهنگ خود دور شوند و يا از انتساب به فرهنگ و تمدن و تاريخ خود احساس حقارت كنند، در پذيرش و قبول هويت فرهنگي جديد آمادگي بسيار دارند؛ در اين هنگام است كه مهاجم فرهنگي، فرهنگ دلخواه خود را با وسايل گوناگون و به وسيله تبليغات فراوان و ظاهري آراسته و فريبا در بين مردم مي‌گستراند تا به تدريج، مردم با ارزشها، معيارها و عقايد مورد نظر او خو بگيرند و فرهنگ وارداتي در آنها پديدار شود؛ اهم روشها و ابزارهايي كه دشمن به اين منظور از آنها استفاده مي‌كند، عبارتند از:

1-3- آموزش: سردمداران تمدن و فرهنگ غرب، پس از آنكه حضور مستقيم و بي واسطه خويش را در ساير كشورها، به منظور گسترش نفوذ و سلطه اقتصادي، سياسي، اجتماعي، ممكن و مقدور نديدند، سعي كردند نمايندگاني از بين خود ملتها برگزينند و مسئوليت فراهم آوردن زمينه سلطه پذيري را به آنان واگذار كنند كه اكثر غربگرايان خود باخته در جهان سوم عهده دار اين وظيفه شدند. آنان كه معمولاً پس از مسافرت به غرب و تحصيل و حشر و نشر در آن ديار، مقهور پيشرفت و فن آوري برتر غرب مي‌شدند، پس از بازگشت به كشور خويش به بلندگوي فرهنگ بيگانه تبديل مي‌گشتند. از طرف ديگر، درپي پذيرش باورهاي علمي، به ويژه باور برتري دانش تجربي و همچنين اخذ دانش تجربي از غرب، به علت ناسازگاري شيوه‌هاي تحصيل دانش جديد با شيوه‌هاي دستيابي به دانش قديم، شيوه‌هاي تحصيل دانش قديم مورد انتقاد قرار گرفت و به دنبال آن الگوهاي جديد مطرح و فراگير شد. الگوهاي ياد شده، هم از نظر سازماني و هم از نظر شيوه‌هاي آموزش، اشاعت يافت و كمك مؤثري به تحقق و شكل گيري پديده تهاجم فرهنگي نمود.

2-3- تبليغات: اگر تبليغات را مهمترين سلاح نظام سلطه به منظور نفوذ فرهنگي در جوامع بدانيم، چندان مبالغه نكرده ايم. اهميت تبليغات را از حجم عظيم سرمايه گذاريهايي كه در اين زمينه شده است، مي‌توان دريافت. امروز سلطه طلبان از آخرين پيشرفتهاي روان شناسي و پيشرفته‌ترين دستاوردهاي صنعتي براي تبليغات رنگارنگ خود سود مي‌جويند. شبكه‌هاي ماهواره‌‌اي همچون تار عنكبوت، فضاي پيرامون كره زمين را احاطه كرده اند. با تبليغ، كاهي را كوه و كوهي را كاه و حق را ناحق و ناحق را حق جلوه مي‌دهند. از سوي ديگر، پخش يك سويه گزارش‌هاي خبري از طريق خبرگزاريهاي خارجي و شبكه‌هاي راديويي و تلويزيوني سراسري غربي، نمايش مداوم فيلمهاي سينمايي و مجموعه‌ها و كارتون‌هاي تلويزيوني امريكايي، اروپايي و ژاپني و نظاير آنها، در انتقال نمادها و ارزشها و شيوه‌هاي زندگي فريبنده جوامع سرمايه داري، نقش‌هاي اصلي را ايفا مي‌كنند.

3-3- ارتباطات: در قرن حاضر، چشمگيرترين پيشرفتهاي فن آوري در عرصه ارتباطات رخ داده است. به واسطه اين پيشرفت‌ها افراد بشر به آساني مي‌توانند در كمترين زمان ممكن با يكديگر ارتباط برقرار كنند و بر روي افكار و شكل زندگي يكديگر تأثير بگذارند و آن را دگرگون سازند. اين ويژگي، رسانه‌هاي ارتباطي را ابزار دست مهاجمان فرهنگي قرارداده است، تا به واسطه آن بر ذهن و دل انسانها تسلط پيدا كنند و تعيين كنند كه انسانها بايد به چه فكر كنند يا به چه فكر نكنند، از چه واقعه‌‌اي مطلع شوند، چه بپوشند، چه بخورند و چگونه زندگي كنند. در حالي كه مردم جهان سوم از وقايع پيرامون محل زندگي خود اطلاع ندارند، با نامهاي رؤساي جمهوري امريكا و هنرپيشگان‌هاليوود و خوانندگان غربي به خوبي آشنا هستند. به واقع، بمباران خبري و تبليغي بدون وقفه با استفاده از دستاوردهاي پيشرفته فن آوري ارتباطي، مانند ماهواره و ويدئو، بسياري از مردم كشورهاي غير پيشرفته را از هويت خود بيگانه كرده و در ايمان و اعتقاد آن‌ها به فرهنگ بومي و سنت‌هاي خودي، خلل وارد ساخته است. از طريق دو دسته اطلاعات جاري و تاريخي در تصميم گيري‌هاي ملي مداخله صورت ميگيرد اين امر گاه حتي مسئولان يك كشور را نيز به سمت تصميم گيري‌هايي هدايت مي‌كند كه به نفع خود است و در عين حال مسئول احساس آزادي و استقلال و كرامت انساني نيز مي‌نمايد. مكان بارز آن رويكرد مسئولين فرهنگي جامعه ما نسبت به موسيقي «پاپ» است.

4-3- انتشارات: انبوه انتشارات گوناگوني كه در صدها هزار نسخه چاپ و منتشر مي‌شود، اهميت و تأثير آن را در شكل گيري فرهنگ عمومي مردم نشان مي‌دهد. تأثير تبليغات غير مكتوب يا شفاهي بر مخاطبان فوري است، ولي انتشارات بر خوانندگان، نفوذي ديرپا و ماندگار دارد و به همين لحاظ اهميت بيشتري نيز دارد. در اين روش مي‌تواند مفاهيم مورد نظر در قالب داستانهاي شيرين و جذاب درآيد و با كيفيت مطلوب و عكسها و طرحهاي زيبا و با تعدادي وسيع در اختيار علاقه مندان قرار گيرد. براي نمونه مي‌توان به انتشار كتاب «آيات شيطاني» در طرحها و اندازه‌هاي گوناگون و با زبانهاي متفاوت اشاره كرد. انواع برگه‌هاي تبليغاتي كه همراه كالاها وارد كشور مي‌شوند، يكي ديگر از ابزارهاي نفوذ و القاي فرهنگ بيگانه است؛ اولين تأثير منفي آن ورود تعداد زيادي واژه و اصطلاح بيگانه به زبان فارسي است. يعني ورود كالاهاي خارجي به خود خود، حامل فرهنگ بيگانه است.

5-3- تحقيقات: پژوهشهايي كه كشورهاي غربي درباره جوامع شرقي به ويژه جوامع اسلامي انجام مي‌دهند، همواره به منظور كشف حقايق و خدمت به جهان اسلام نيست، بلكه بسياري از اين پژوهشها براي شناخت نقاط قوت و ضعف اين جوامع و يافتن راههاي نفوذ و رخنه در آنهاست. از اين روست كه گاهي بودجه تحقيقاتي مستشرقان از طريق مراكز دفاعي و نظامي يا سياسي پرداخت مي‌شود، نه دانشگاهها و مراكز علمي، بنابراين يكي از بهترين و مطمئن‌ترين راههاي القاي فرهنگ بيگانه، انتشار نتايج بعضي از اين پژوهشها توسط مهاجمان فرهنگي است.

عوامل دروني سلطه پذيري فرهنگي يا پذيرش تهاجم فرهنگي: تبادل و برخورد فرهنگي بين جوامع مختلف، امري طبيعي و اجتناب ناپذير است. تنوير افكار و رشد فرهنگي جامعه، در پرتو تبادل فرهنگي با ديگران قابل حصول است. ولي اگر جامعه‌‌اي از درون تهي و آسيب پذير شد، تبادل فرهنگي تبديل به تهاجم فرهنگي مي‌شود. ضعف و ناتواني و آسيب پذيري در درون فرهنگ هر جامعه است كه زمينه سلطه پذيري را فراهم مي‌سازد. عوامل دروني سلطه پذيري اعم از فرهنگي و غير فرهنگي را بايد شناسايي و مرتفع كرد تا زمينه آسيب پذيري به حداقل برسد. به طور معمول خلاء فرهنگي و فكري زمينه مساعدي براي تهاجم فرهنگي است. اگر انديشه اسلامي موجود و دستاوردهاي فكري انقلاب اسلامي نتواند نيازهاي فكري و فرهنگي افراد جامعه به ويژه نسل جوان و تحصيل كرده و تشنه حقيقت و انسانيت را پاسخ دهد، ميدان براي هجوم فكري و تبليغي غرب باز مي‌شود. عوامل دروني آسيب پذيري را مي‌توان در سه حوزه كلان نظري و ساختاري و برنامه ريزي- اجرا دسته بندي كرد:

حوزه اول - آسيب پذيريهاي ناشي از مشكلات نظري: 1- آسيب پذيري در فهم و درك مسائل فرهنگي و هنري بين صاحب نظران غير حكومتي و مسئولان نظام كه موجب تعارض در معيارها و ارزش‌هاي فرهنگي جامعه شده است. 2- عدم تعميق بينش، دانش و تربيت ديني به عنوان مباني فرهنگ و انديشه ملي. 3- تعارض نظريه فقهي در مرجعيت با نظريه مرجعيت حاكم. 4- عدم تبيين دقيق و همه جانبه انديشه‌هاي مختلف. 5- پاسخ ندادن استادان و صاحبنظران حوزه و دانشگاه و مراكز تحقيقاتي به نيازهاي نظري و فكري جامعه. 6- عدم تبيين مباني و سياستهاي اصولي نظام در عرصه فرهنگ و هنر (ادبيات، فيلم، تئاتر، موسيقي، نقاشي و غيره). 7- تفكر انفعالي جامعه علمي و فني كشور در برابر غرب و تأثيرپذيري فرهنگي ناشي از آن. 8- وجود بنيانهاي فكري مبني بر نا كار آمدي نظام حكومت مبتني بر دين. 9- عدم شناخت دقيق و عميق غرب در ايران و روي آوردن به سطوح ظاهري آن. 10- بي توجهي به گذشته تاريخي كشور در مسير شناخت و برنامه ريزي حال و آينده. 11- عدم ارتباط نظام مند معرفتي بين حوزه و دانشگاه در جهت حل مشكلات فكري و بينشي و عقيدتي.

حوزه دوم - آسيب پذيريهاي ناشي از اشكالات يا ويژگي‌هاي ساختاري (فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي)

الف - فرهنگي: 1- فقدان الگوي فرهنگي در سطوح مختلف فرهنگي. 2- وجود ضعف‌هاي جدي در نظام تعليم و تربيت. 3- يكسان پنداري عملكرد مديران، روحانيون و اسوه‌هاي فكري با ارزشهاي ديني و دامن زدن به اين باور در نگرش عمومي. 4- عدم وجود الگوي تبييني براي تعميق ارزشها و باورهاي ديني در جامع.

ب - اجتماعي: 1- نارسايي در گستره عدالت اجتماعي. 2- مطلق گرايي در تحقق و تأمين ايده آلها و آرمانها بدون توجه به واقعيات موجود. 3- ناهمگوني نهادهاي اجتماعي و تداخل در وظايف. 4- فقدان پيوند مستحكم بين نهادهاي اجتماعي و اقشار گوناگون مردم. 5- جوان بودن جمعيت كشور.

ج - اقتصادي: 1- نارسايي در گستره نظام اقتصادي مبتني بر دين. 2- عدم توجه به اقتصاد بومي و منطقه‌‌اي در فرآيند نوسازي اقتصادي. 3- نارسايي در رويكرد اقتصاد فرهنگ و هنر كشور.

د - سياسي: 1- آميختگي مصالح فرهنگي نظام با منافع گروهها. 2- تسلط بعضي خرده فرهنگ‌ها از طريق سياسي بر فرهنگ ملي در تاريخ كشور. 3- كم توجهي به نظرات مردم در تصميم گيري‌هاي سياسي. 4- نقش تخريب متقابل جناحهاي سياسي (گرايش‌هاي مختلف سياسي در مجموعه طرفداران نظام) كه نتيجه اش اجماع مركب بر ناتواني و نا كار آمدي و حتي فريبكاري نظام است. 5- قطبي شدن فضاي سياسي كشور (قطب‌هاي افراطي) و تضعيف فضاي اعتدال و عقلانيت و صميميت.

حوزه سوم - آسيب پذيريهاي ناشي از اشكالات برنامه ريزي - اجرا1- فقدان نظام ارزيابي عملكرد فرهنگي دستگاهها و نهادهاي رسمي و غير رسمي. 2- عدم توجه به سياستهاي مصوب فرهنگي نظام جمهوري اسلامي. 3- كم توجهي به فرهنگ بر نظام برنامه ريزي كشور. 4- عدم شناخت كافي از نيازهاي فرهنگي جامعه. 5- عدم توجه به نيازهاي فرهنگي مناطق مختلف كشور در برنامه ريزي فرهنگي. 6- توزيع نامناسب امكانات فرهنگي. 7- كم توجهي به نيازهاي طبيعي و جديد جامعه به ويژه طبقه جوان در برنامه ريزيهاي فرهنگي. 8- تضعيف يا عدم توجه به نهادهاي فرهنگي سنتي (مانند كانونها و هيأت‌هاي مذهبي، فعاليتهاي محلي مذهبي) و عدم جايگزيني نهادهاي جديد. 9- وجود آثار نسبتاً عميق سياستهاي فرهنگي دوران گذشته و به ويژه دوران پهلوي. 10- تغييرات مكرر در سياستگذاري و جهت گيريهاي سازماني. 11- فرآيند جهاني شدن و عدم جلوگيري از آثار مضر آن در فرهنگ خودي.

 

سياستهاي مقابله با تهاجم فرهنگي

الف - سياستهاي كلي: 1- مشخص كردن نقاط تهديد و مورد هجوم. 2- تعميق شناخت و باور ديني. 3- اصلاح رفتار مديران 4- ترويج و گسترش معرفت و ارزشهاي اسلامي - ايراني و انقلاب اسلامي و رسوخ در قلوب افراد. 5- ايجاد زمينه‌هاي مناسب براي شناسايي، هدايت استعدادها و حمايت از خلاقيتهاي انساني و كوشش براي شكوفا شدن روحيه ابداع هنري و نوآوري در حوزه‌هاي مختلف. 6- تلاش هرچه بيشتر براي برقراري عدالت اجتماعي. 7- اهتمام به آراستگي سيماي جامعه به مظاهر اسلام و انقلاب اسلامي. 8- رعايت اصول و ارزشهاي اسلامي - ايراني در برنامه ريزي‌هاي توسعه كشور. 9- ساماندهي و هماهنگ كردن فعاليت‌هاي فرهنگي نهادها و دستگاههاي فرهنگي كشور. 10- تلاش در جهت قانونمندي بيشتر در فعاليتهاي فرهنگي و معنوي. 11- ايجاد زمينه‌هاي رشد كمي و كيفي و آثار و خدمات فرهنگي و بهره گيري از فن آوري مناسب روز و پويا سازي و فعال كردن عناصر فرهنگ. 12- فراهم آوردن امكان استفاده بهينه از آثار و خدمات فرهنگي براي عموم مردم. 13- گزينش و اولويت بندي بخشهاي مورد تهاجم. 14- تحكيم وحدت و همبستگي ملي ضمن احترام به آداب و رسوم و فرهنگ‌هاي محلي. 15- اهتمام به اطلاع رساني صحيح و بارور كردن اوقات فراغت جامعه از طريق رسانه‌ها. 16- احياء و حمايت از نهادهاي فرهنگي مردمي. 17- توجه به بخش فرهنگ در نظام كلي برنامه ريزي توسعه كشور. 18- ارزيابي و بازشناسي مستمر سياستها، معيارها و ضوابط فعاليتهاي فرهنگي در بخشهاي مختلف. 19- اهتمام نسبت به معرفي شخصيتهاي تاريخي اسلامي و ايران. 20- توجه به كارآمد بودن دين در امر حكومت و مبارزه با تفكر جدايي دين از سياست. 21- افزايش شناخت و مطالعه دقيق در زبان، تاريخ، جغرافيا، آداب و رسوم اسلامي و ايراني و آگاهي از روحيات و گرايشها و باورهاي مردم كشور براي برنامه ريزي فرهنگي مبتني بر واقعيت‌ها. 22- توجه به اهميت و نقش ابزارهاي هنري و به كارگيري شيوه‌ها و بيان هنري در ترويج مفاهيم و معارف اسلامي، ايراني و تعميق و اصلاح فرهنگ عمومي. 23- ارائه الگوها و سرمشق‌هاي مناسب براي آحاد جامعه. 24- گسترش فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر. 25- تكيه بر نيروهاي مؤمن و متعهد آموزش ديده‌ي فرهنگي. 26- تفكيك نتايج عملكرد مديران بخشهاي گوناگون از ارزشهاي ديني. 27- مشاركت و بسيج مردمي براي رسيدگي به مشكلات فرهنگي. 28- هماهنگي بين ارگانها و نهادها براي جلوگيري از تأثير منفي بعضي از برنامه‌ها و فعاليت‌هاي غير فرهنگي مؤثر و فرهنگ. 29- توسعه و گسترش زبان و ادبيات فارسي در كشور. 30- شناخت و بهره گيري از امكانات جهان اسلام و دنياي شرق براي تقويت خود و مقابله با تهاجم. 31- ايجاد توافق بر روي ابعاد فرهنگ اسلامي. 32- توجه و اطلاع رساني به شخصيتها و گروههاي مرجع نسبت به پيامدهاي نامطولب مواضع و رفتار آنان. 33- اولويت بخشيدن به اصل مهم پاسخگويي منطقي و با سعه صدر به پرسشها و ابهامات، به جاي تخطئه سياسي يا ارزشي.

ب - راهبردهاي اجرايي

1- جوانان 1-1- آشنا ساختن جوانان به افكار و آراء و ديدگاههاي حضرت امام خميني (ره) و مباني انقلاب اسلامي. 2-1- تعميق بينش نسل جوان در مواجهه علمي با فرهنگها و مظاهر تمدن و تبادل و اشاعه فرهنگي. 3-1- تلاش در جهت آشنا ساختن جوانان با جنبه‌هاي مثبت فرهنگي اقوام و ملتها و تمدنها و وجوه اشتراك و افتراق آن با فرهنگ خودي. 4-1- تشويق جوانان نسبت به امر اسلام شناسي و ايران شناسي در مراكز علمي و دانشگاهي و هدايت تلاشهاي آنان در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامي. 5-1- اهتمام نسبت به معرفي منابع اصيل فرهنگي اسلام و ايران به جوانان. 6-1- نقد و بررسي، اصلاح، تصحيح و تنقيح متون و منابع و مآخذ علمي و فرهنگي اسلام و ايران جهت تسهيل امر استفاده علمي نسل جوان. 7-1- نياز سنجي و بررسي تقاضاهاي فرهنگي جوانان و پاسخگويي مناسب به آن از طريق ارائه الگوسازي مناسب. 8-1- تقويت تفكر و تعقل و قدرت نقادي و انتخاب در عرصه تلاقي و تعارضه افكار. 9-1- فراهم آوردن امكان حضور فعال و مشاركت جوانان در برنامه‌ها و فعاليتهاي فرهنگي و اصلاح نگرش جامعه مبني بر اعتماد و باور داشتن به توانايي‌ها و شايستگي‌هاي نسل جوان. 10-1- نشاط آفريني فرهنگي از طريق ايجاد و گسترش تسهيلات ورزشي و پرورش و تقويت روح و جسم. 11-1- معرفي هنر اصيل و سازنده به جوانان. 12-1- گسترش مراكز مشاوره و راهنمايي جوانان. 13-1- فراهم ساختن شرايط و امكانات كافي براي مطالعه و تحقيق. 14-1- ايجاد اشتغال براي جوانان. 15-1- ايجاد شرايط لازم براي ازدواج جوانان.

2- آموزش و پرورش 1-2- تأكيد بر رسالت تربيتي - علمي مراكز آموزشي و تربيت همراه با آموزش و تقدم امور تربيتي در آموزش و پرورش. 2-2- به كارگيري شيوه‌هاي آموزشي جديد مبتني بر پرورش انديشيدن درست، منطقي و آزاد و پاسخ منطقي به سئوالات و ابهامات و ايجاد روحيه پرسشگري. 3-2- تقويت كتابخواني در مدارس. 4-2- توجه به اصلاح مداوم كتابهاي درسي و تكميل آنها براساس نيازهاي آموزشي عصر حاضر. 5-2- توجه به تربيت فردي و خانوادگي دانش آموزان. 6-2- توجه و برنامه ريزي براي تربيت سياسي - اجتماعي دانش آموزان. 7-2- تقويت و اهتمام به آموزش مربيان پرورشي و معلمان. 8-2- لزوم هماهنگي در فعاليت‌هاي تربيتي مدارس كشور. 9-2- توجه به نهاد خانواده و ارتباط مستمر بين مدرسه و خانواده از طريق انجمن اولياء و مربيان. 10-2- برنامه ريزي مناسب براي غني سازي اوقات فراغت دانش آموزان و گسترش فعاليت‌هاي فوق برنامه مدارس. 11-2- توجه به امر ورزش مدارس. 12-2- تقويت مراكز مشاوره و راهنمايي دانش آموزان. 13-2- تقويت تشكلهاي دانش آموزي در مدارس به ويژه تشكلهاي مذهبي.

3- دانشگاهها و نظام آموزش عالي 1-3- اهتمام در جهت نشر و معرفي انديشه‌هاي امام خميني (ره) و مباني نظام جمهوري اسلامي. 2-3- تربيت نسل انقلابي و اسلامي كه پيام انقلاب را درك و با حفظ و عمل به آن موجب ماندگاري و استمرار بركات انقلاب و درون زايي ارزشهاي انقلابي شود. 3-3- اهتمام به تعاطي افكار و تبادل آراء با تمسك به روشهاي منطقي. 4-3- توجه كافي به حل مسائل عصر با رجوع به معارف ديني و آراء و ديدگاههاي حضرت امام خميني (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامي. 5-3- اهتمام به تأمين نيازهاي فرهنگي و تقويت علمي اساتيد. 6-3- اهتمام به امر آموزش وپژوهش در علوم انساني. 7-2- ايجاد نظام برنامه ريزي، نظارت و ارزيابي فرهنگي و اجتماعي در دانشگاهها. 8-3- قانونمند كردن فعاليتهاي فرهنگي و پشتيباني مادي و معنوي از فعاليتهاي قانوني در دانشگاه. 9-3- گسترش زمينه‌هاي ارتباط دانشگاهها بادستگاهها و سازمانهاي فرهنگي10-3- بهره گيري هرچه بيشتر از مشاركت دانشجويان و اساتيد در توليد و اجراي برنامه‌هاي فرهنگي. 11-3- حفظ و تعميق پيوندهاي اسلامي - ايراني دانشجويان بورسيه شاغل به تحصيل با انديشمندان ايراني در خارج از كشور. 12-3- گسترش زمينه‌هاي ارتباط دانشجويان غير حضوري و شبانه با نهادها و سازمانهاي فرهنگي دانشگاه.

4- حوزه‌هاي علميه 1-4- تبيين مباني تفكر و نظام اجتماعي اسلامي در ابعاد اقتصادي، سياسي، اخلاقي، فرهنگي و.... 2-4- توجه بيشتر و مقتضيات و تحولات زمان و نقد و تنقيح دستاوردهاي فرهنگي جوامع بشري و استفاده از نتايج قابل انطباق با اصول و ارزشهاي اسلامي. 3-4- پاسخگويي به مسائل عصر و بهره گيري و توجه بيشتر به آراء و انديشه‌هاي حضرت امام خميني (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامي. 4-4- تلاش در جهت ترويج فرهنگ فراگير و ناب اسلامي و مقابله با خرافات، موهومات، جمود و تحجر فكري، مقدس مأبي و ظاهر گرايي. 5-4- تنظيم نظام آموزشي حوزه و تقويت تحقيقاتي آن متناسب با نيازهاي فرهنگي كشور، به ويژه نيازهاي فرهنگي جوانان. 6-4- تربيت نيروي انساني متخصص متناسب با اهداف انقلاب و نظام جمهوري اسلامي. 7-4- توجه بيشتر به وحدت حوزه و دانشگاه و راهكارهاي عملي آن. 8-4- اهتمام به جذب هرچه بيشتر نخبگان فكري به حوزه‌هاي علميه. 9-4- برنامه ريزي براي ارتباط مستقيم و گسترده با تمامي اقشار مردم در جامعه ايران. 10-4- توجه بيشتر به روشهاي كارآمد و نوين تبليغ و ارشاد توسط حوزه‌هاي علميه. 11-4- تبيين مباني نظري مسائل فرهنگي و هنري (ادبيات، فيلم، تئاتر، موسيقي....) متناسب با مقتضيات روز. 12-4- تلاش براي هماهنگي بيشتر بين مراجع ديني و رهبري مذهبي - سياسي. 13-4- آينده نگري و جلو بودن از زمان در نظريه پردازي و تبيين آراء اسلامي. 14-4- پرهيز از سوق دادن فعاليت ديني و فرهنگي روحانيت به نهادهاي رسمي و دولتي و اتكاء هرچه بيشتر به فرهنگ سازي خود جوش در روابط متقابل روحانيت با مردم. 15-4- ترويج فرهنگ قرآن، نهج البلاغه و فرهنگ معاد در ميان اقشار جامعه جهت سالم سازي اخلاق اجتماعي. 16-4- بهره گيري از هنر مشروع و مؤثر در تبليغ ديني. 17-4- صيانت از روشهاي سنتي تبليغ همراه با بازسازي آن. 18-4- آسيب شناسي تبليغ ديني. 19-4- توجه به نيازهاي متنوع و متكثر انسان و جامع نگري در آن و نگاه متوازن و متعادل. 20-4- توجه به علم كلام و مسائل نوين آن. 21-4- توجه به علوم انساني بانگاه اسلامي. 22-4- ايجاد نظام ارزيابي و سنجش در تبليغ و آثار آن. 23-4- مشخص نمودن آسيب‌هاي فرهنگي ناشي از ناديده گرفتن مباني ديني و آسيب‌هاي ناشي از عدم توجه به واقعيات اجتماعي. 24-4- نگاه متعادل و متوازن به مراسم جشن عزاداري مذهبي. 25-4- تكيه بر مردم و خود جوشي آنان در تبليغ. 26-4- برخورداري از موضع فعال و نه منفعل در تبليغ دين در سطوح گوناگون.

5- مساجد 1-5- توجه به مساجد و ساماندهي امور آن به عنوان مراكز نشر و گسترش فرهنگ اسلامي. 2-5- توجه به بهسازي فيزيكي مساجد و زيباسازي آن. 3-5- تربيت امام جماعت عالم و آشنا به مسائل روز و جوانگرا. 4-5- استفاده از فضاي مساجد براي مطالعه كتب ديني و علمي و فكري و تبادل فكري و تبادل آراء. 5-5- دعوت از متفكران دانشگاهي براي سخنراني در مساجد. 6-5- همكاري در فعاليتهاي كمك آموزشي و تربيتي و تفريحي. 7-5- ايجاد فضاي سبز مثلاً پارك در كنار مسجد. 8-5- ايجاد مراكز مطالعه روزنامه و مجلات در كنار مساجد و فعال نمودن كتابخانه‌هاي مساجد. 9-5- ايجاد زمينه همكاري بين نهادهاي مردمي و مساجد. 10-5- تقويت كانونهاي فرهنگي و هنري مساجد. 11-5- ترسيم جايگاه مسجد در نظام كشور و تعيين ساختار مناسب براي آن. 12-5- ايجاد ارتباط بين مسجد و مدرسه در هر محل. 13-5- ترميم، اصلاح و آموزش خادمين مسجد، هيئت امنا و عوامل ديگر.

ج - دستگاههاي تبليغي و رسانه‌هاي گروهي

1- برنامه‌هاي فرهنگي و هنري 1-1- توجه نهادها و رسانه‌هاي گروهي به توليد مؤثر فرهنگي. 2-1- ترويج مفاهيم و معارف اسلامي و رعايت حد اعتدال در تبليغ. 3-1- تقويت روحيه تقوا و اخلاق اسلامي. 4-1- الگوسازي مناسب و توجه به سيره پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع). 5-1- توجه به تاريخ اسلام و معرفي اصحاب و ياران پيامبر گرامي و ائمه اطهار (ع). 6-1- يادآوري حماسه ايثار شهدا، جانبازان و آزادگان در دوران انقلاب و دفاع مقدس. 7-1- حفظ روحيه و شور انقلابي مردم. 8-1- هماهنگي در تبليغ و فعاليت‌هاي رسانه اي. 9-1- به كارگيري قالبهاي متنوع هنري براي عرضه مفاهيم فرهنگ اسلامي. 10-1- جمع آوري دقيق‌ترين و آخرين اطلاعات مربوط به فعاليت‌هاي فرهنگي و اطلاعاتي و ارتباطي در سطح جهاني و استفاده از آنها در برنامه ريزي و فعاليت تبليغاتي كشوري و بين المللي. 11-1- نياز سنجي مخاطبان و توزيع متناسب برنامه‌ها. 12-1- تربيت نيروي انساني دست اندر كار در عرصه‌هاي فرهنگي متناسب با اهداف فرهنگي نظام به ويژه در بخشهاي تصميم گيري و ارزيابي و نظارت مستمر بر فعاليت آنها. 13-1- بهينه سازي و روز آمد كردن روشهاي سنتي تبليغ در عين حال استفاده از روشهاي نوين. 14-1- فعالتر شدن تبليغات اسلامي در نمادهاي محلي فرهنگي. 15-1- گسترش كيفي فعاليت تبليغات اسلامي. 16-1- گسترش فعاليت‌هاي كارشناسي تبليغات اسلامي. 17-1 كمك به نهادهاي مردمي براي فعالي شدن روزمره در مسائل فرهنگي و فكري. 18-1- گسترش اردوهاي مذهبي - تفريحي در سراسر كشور خصوصاً روستاها. 19-1- استفاده كامل از فضاهاي فرهنگي - مذهبي مانند حسينيه‌ها براي ايجاد تحرك جفرافيايي - فرهنگي. 20-1- تقويت مراكز فرهنگي و هنري و كمك به افزايش توليدات اين مراكز. 21-1- تشكيل و تقويت و تجهيز مراكز اسلامي رساني و حمايت و هدايت صحيح اين مراكز. 22-1- تقويت مراكز پژوهشي فرهنگي. 23-1- تشويق مردم به مشاركت و هدايت انگيزه‌هاي آنان در جهت فعاليت در امور فرهنگي و هنري.

2- مطبوعات 1-2- كمك به ايجاد تفاهم ملي در جهت توسعه فكري و فرهنگي از طريق تعاطي افكار و تبادل آراء و تمسك به روشهاي منطقي. 2-2- كمك به ايجاد ثبات براي توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و جلوگيري از غربزدگي و التقاط. 3-2- گسترش فرهنگ نقد و گفتگو با توجه به ارزشهاي معنوي، مباني و مواضع اصولي. 4-2- صيانت خود جوش و درون زا از ارزشهاي ديني و انقلابي به وسيله مطبوعات. 5-2- روشن كردن گسل‌هاي اجتماعي و فرهنگي در چارچوب قوانين. 6-2- نزديك كردن نظريه‌هاي موجود در جامعه با طرح علمي و كارشناسي اين نظريات و نقد صحيح. 7-2- سعي در تقريب ذهبي داخل كشور و خارج از آن بوسيله برجسته كردن ساختارهاي اقتصادي و ساختارهاي فرهنگي با احترام به ارزشهاي ملي و فرهنگي اسلامي. 8-2- فراهم آوردن امكان گفتگوهاي كارشناسي براي رسيدن به راهبردهاي فرهنگي در جهت اهداف ملي بدون پرده دري، حرمت شكني، قانون شكني و جوسازي. 9-2- بررسي مشكلات اجتماعي براي يافتن راه حل‌هاي عمومي. 10-2- بررسي راههاي جلوگيري از نفوذ سياسي، فرهنگي و اجتماعي دشمنان براي حفظ استقلال كشور. 11-2- توسعه و تقويت خبرگزاري داخلي. 12-2- ارتقاء كمي و كيفي با دستيابي به شيوه‌هاي مطلوب و جامع در انتشار اخبار و مطالب. 13-2- جلوگيري از عوام زدگي و عوام فريبي و تكيه بر باورها، عادات و شيوه‌هاي درست.

3- صدا و سيما 1-3- تلاش در جهت تبيين و تعميق بخشيدن ايمان مذهبي مخاطبان با بهره گيري از بهترين ابزارهاي هنري در كليه برنامه‌هاي صدا و سيما. 2-3- ارائه الگوهاي مناسب براي اقشار مختلف مخاطبان به ويژه كودكان و نوجوانان و جوانان در برنامه‌هاي مختلف با شيوه‌هاي مستقيم و غير مستقيم. 3-3- فراهم سازي زمينه‌هاي ارتقاء آگاهي مخاطبان (بينش و دانش) در زمينه‌هاي مختلف علوم و فرهنگ، به ويژه دين در كليه برنامه‌ها با جهت گيري مناسب و منطقي. 4-3- ارتقاء بخشيدن كيفيت محتوايي كليه برنامه‌هاي صدا و سيما با ارتباط جدي و عميق تر و مستمر با اساتيد حوزه و دانشگاه. 5-3- به كار گيري ابزارهاي نوين و فن آوري جديد در تهيه كليه برنامه‌هاي صدا و سيما براي ارتقاء كيفيت تصويري برنامه‌ها. 6-3- توجه جدي جهت عملي نمودن فرمايشات و رهنمودهاي حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري پيرامون صدا و سيما. 7-3- بهره گيري از توليدات داخلي و در صورت لزوم برنامه‌هاي خارجي تلويزيوني با توجه به ارزشهاي اسلامي و عدم مغايرت آنها با دينداري، كفرستيزي، ساده زيستي و اخلاق اسلامي. 8-3- افزايش پوشش جمعيتي و جغرافيايي صدا و سيما. 9-3- تقويت مراكز خبري با بهره گيري از دانش فني جديد و انتخاب شيوه‌هاي مؤثر و متنوع تبليغاتي. 10-3- بهره گيري از نظريات و تجربيات مسئولان، اساتيد و كارشناسان امور فرهنگي و هنري و ارتباط جمعي. 11-3- ايجاد زمينه‌هاي مناسب براي بهره گيري مطلوب و متعادل فرهنگي و هنري از اوقات فراغت و تفريح. 12-3- تقويت ارتباط مناسب و مكمل بخش فرهنگ با مردم. 13-3- هماهنگي در تصميم گيري و برنامه ريزي فرهنگي با بخش‌هاي فرهنگي

سياستهاي فوق در جلسات 444 مورخ 1/4/78، 445 مورخ 15/4/78، 447 مورخ 12/5/78، 450 مورخ 20/7/78، 451 مورخ 4/8/78، 452 مورخ 18/8/78، 453 مورخ 16/9/78، 455 مورخ 14/10/78 و 459 مورخ 24/12/78 شوراي‌عالي انقلاب فرهنگي به تصويب نهايي رسيد.

 

رييس جمهور و رييس شوراي‌عالي انقلاب فرهنگي - سيد محمد خاتمي

0 دیدگاه

افزودن دیدگاه جدید

CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.